دفتــــر خاطراتـــــم

خاطرات خوب و بد زندگی

خدایا جونی خیلی دوستت دارم..

تازه فهمیدم که اگه با خدا باشی به همه آرزوهات میرسی با خدا بودن خیلی خوبه!

خدا رو شکر که دارم یه جورایی به همه آرزوهام میرسم ..خدا رو شکر که مژده پیداش شد و همه چیز داره خیلی عالی پیش میره..

بالاخره تونستم طرح هامو اجرایی کنم و به رشته و دانشگاه مورد علاقم برسم..

البته باید صبر کنم تا تیر ماه که جواب جشنواره رو اعلام کنن

برام دعا کنید که طرح هام توی کشور اول بشن..بقیه که گفتن حتما مقام میاره ولی اول شدن رو....! فقط خدا

میدونه!

خدا جون کمکم کن بتونم آیندمو درست کنم درست همون طوری که میخوام

نوشته شده در سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:,ساعت 13:5 توسط ویــــدا & مسـلم| |

یه جورایی دیگه حوصله وبلاگ و وبلاگ نویسی رو ندارم انگار خیلی خسته ام..از همه.

تازگی ها هم که تنها شدم خواهرم ازدواج کرد ومنم یه جورایی تنها..

وقتی می خواست بره خیلی دلم گرفت..نمی دونم چرا..احساس می کردم دیگه هیچ وقت برنمی گرده!

نمی تونستم به خودم بفهمونم که میاااااد ولی...

 

نوشته شده در سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:,ساعت 12:56 توسط ویــــدا & مسـلم| |


Power By: LoxBlog.Com